Saturday, July 01, 2023

Gharibeh va meh / The Stranger and the Fog (2023 restoration The Film Foundation’s World Cinema Project)


Bahram Beyzaie: غریبه و مه / Gharibeh va meh / The Stranger and the Fog (IR 1974) with Parvaneh Massoumi (Rana). To the right, her mother-in-law.

Bahram Beyzaie: غریبه و مه / Gharibeh va meh / The Stranger and the Fog (IR 1974). The mysterious persecutors arrive from the sea. Poster design: Bahram Beyzaie, Morteza Mamiz.

غریبه و مه
    IR 1974. Director: Bahram Beyzaie. Scen.: Bahram Beyzaie. F.: Mehrdad Fakhimi, Firooz Malekzadeh. M.: Bahram Beyzaie. Scgf.: Iraj Raminfar. Int.: Parvaneh Massoumi (Rana), Khosrow Shojazadeh (Ayat), Manuchehr Farid (Zackaria), Esmat Safavi (Jeyran), Sami Tahassoni, Valiyollah Shirandami, Reza Yaghuti, Esmaeel Poor Rez, Mohammad Pour Reza. Prod.: Rex Cinema and Theatre Co. DCP. D.: 140’. Col.
    Language: Farsi.
    Restored in 4K in 2023 by The Film Foundation’s World Cinema Project and Cineteca di Bologna in collaboration with Bahram Beyzaie. Funding provided by the Hobson/Lucas Family Foundation. The restoration used the original camera and sound negatives and was carried out at L’Immagine Ritrovata laboratory. Special thanks to Ehsan Khoshbakht.
    DCP from The Film Foundation with English subtitles by Ehsan Khoshbakht.
    Il Cinema Ritrovato, Bologna 2023: Cinemalibero, e-subtitles in Italian.
    Viewed at Jolly Cinema, 1 July 2023.

Ehsan Khoshbakht (Bologna 2023 catalog): " Another holy grail of Cinema-ye Motafavet (Iranian New Wave) has been found and brought back to life. Impossible to see for decades, Bahram Beyzaie’s dazzling Gharibeh va meh, about a mysterious stranger arriving at a coastal village in a drifting boat and falling for a woman, is now fully restored from original camera and sound negatives. "

" In this endlessly symbolic tale, ghosts of the past, narrow-minded villagers and forces beyond the control of the characters take the viewer into a dizzying labyrinth of rituals. In the film’s meticulously structured circular narrative, characters, times and spaces rhyme and mirror each other, turning filmmaking into an act of dreaming. Gharibeh va meh and later Cherike-ye Tara represent one of the strongest duos of Iranian cinema; in both, characters are the product of each other’s imagination before transitioning into myth. They also share the mysteries of the sea, the use of pre-existing folk music instead of a musical score, the presence of myth and symbolism, heavy influence from Persian classical theatre and literature, and giving prominence (in terms of both attention/desire and control) to strong-willed women who transcend the confines of the victimised women of 1970s Iranian cinema. " Ehsan Khoshbakht

Bahram Beyzaie (Bologna 2023 catalog): " Gharibeh va meh, or at least some of its most essential images came right out of my nightmares. I realised the fear that was tormenting me in Iranian society was now growing even bigger within me. The critics’ reading and interpretation of the film after its premiere at Tehran International Film Festival proved that my fears were right. Gharibeh va meh was a warning about an impending danger that people were either oblivious to, or chose to stay ignorant of. They saw the signs of the looming threats adressed in the film but opted to attack the film and label it as “incomprehensible” and “anti-religious”. "

" However, I was moved when the same message, seemingly undecipherable for Iranian critics, was so clear to a writer from either “Films and Filming” or “Sight & Sound” who wrote a dispatch on the festival. I can’t recall his exact words, but the core of his argument was that Gharibeh va meh was a premonition of things to come, and the director/ writer is “five years ahead of his time”. What shakes me today is how did the writer know what was going to happen in Iran five years after the film’s completion? Of course, it was the regressive Iranian Revolution. "

" Ironically, while Gharibeh va meh was called a “baffling and anti-Islam” film by Iranian intellectuals, it was screened, without my permission, at a conference about Islam in London. In fact, Gharibeh va meh is a rejection of both accusations: a rejection of intellectualism and religion. " Bahram Beyzaie

AA: Bahram Beyzaie's compelling mystery play set in a fantasy community by the Caspian Sea. The stranger, Ayat, emerges from the fog of the sea, seemingly dead, but nursed back to life. Ghostly warriors from the sea are persecuting him. When there is a slowly growing but irresistible attraction with the widow Rana and the stranger from the fog, Rana's patriarchal brothers-in-law and her mother-in-law try to stop them, but they sleep together and there is a wedding, consummated by force by Ayat. To prevent Ayat from leaving, Rana buries his boat. Her husband has disappeared in the sea, but he has turned into a bandit, which is why he cannot return, and coincidentally, Ayat kills him. When the persecutors return in a task force of five, there is a violent combat, and Rana turns into an action heroine. But the again severely wounded Ayat returns to the sea. "It will never be over". "I have to see what's on the other side". In desperation, Rana buries her face in the mud.

An exquisite restoration of a masterpiece of refined colour cinematography and a haunting score arranged from Persian traditional music by the director Bahram Beyzaie from whom I have seen a previous masterpiece, Ragbar / Downpour.

The Stranger and the Fog, a powerfully oneiric dream play is completely different from the Antonionian modernist Ragbar.

The Stranger and the Fog is a superior representative of what Susanne Langer meant by the cinema's "dream mode".

...
WIKIPEDIA:

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد
غریبه و مه

کارگردان بهرام بیضایی
تهیه‌کننده محمّدتقی شکرایی
نویسنده بهرام بیضایی
بازیگران پروانه معصومی
خسرو شجاع‌زاده
محسن محمّدباقر
منوچهر فرید
عصمت صفوی
ولی شیراندامی
سامی تحصّنی
رضا یاقوتی
موسیقی (انتخابی) بهرام بیضایی
فیلم‌بردار مهرداد فخیمی
پرویز ملک‌زاده
تدوین‌گر بهرام بیضایی
شرکت
تولید
شرکت سینما تئاتر رکس
تاریخ‌های انتشار
۱۳۵۳
مدت زمان
۱۴۰ دقیقه
کشور ایران
زبان فارسی
از سلسلهٔ مقالات
دربارهٔ
امضای بهرام بیضایی
سرگذشت • سال‌شمار •  اخبار
فهرست‌های کارها
فیلم‌شناسی • نمایش‌شناسی • کتاب‌شناسی • فهرستِ سخنرانی‌ها • بایگانی • کارهای نافرجام
دیـگر
بدایع • مضامین • مذهب • سیاست • همکارانِ چندباره • فهرستِ جایزه‌ها • مآثر (پذیرگیِ آثار طیِّ زمان • فهرستِ آثار دربارهٔ بیضایی)
گروهِ لیسار
 کارها  سخن‌ها
بهرام بیضایی
نبو
غریبه و مه فیلمی به کارگردانی و نویسندگیِ بهرام بیضایی است که در سالِ ۱۳۵۱ و ۱۳۵۲ ساخته شد و سالِ ۱۳۵۳ به نمایش درآمد.

داستان
در یک آبادیِ پرت‌افتاده کنارِ دریا اهالی قایقی می‌بینند که به سوی ساحل می‌آید. قایق را از آب می‌گیرند و در آن غریبه‌ای خسته و زخمی می‌یابند که نامش آیت (خسرو شجاع‌زاده) است و نمی‌داند چه بر سرش آمده. فقط به یاد می‌آورد که کسانی بر سرش ریخته بوده‌اند و او توانسته بگریزد. آیت در آبادی می‌ماند و می‌کوشد خود را بشناسد و بداند که از کجا آمده‌است؛ اما همواره نگران است که مبادا ناشناسانی که زخمیش کرده‌اند بازش یابند. زنی به نامِ رعنا (پروانه معصومی) که دریا شوهرِ ماهیگیرش را به کامِ مرگ کشیده و پس‌نداده‌است، دورادور کنجکاو احوال آیت است. او داسی خونین از قایق آیت می‌یابد که علامتِ عجیبی بر رویش نقش شده؛ و اهالی آیت را به محاکمه می‌کشند. آیت داس را خاک می‌کند. اهل آبادی برای آن که آیت با ایشان محرم باشد، وامی‌دارندش که دختری از دختران روستا به زنی بگیرد. آیت که رعنا را برمی‌گزیند درگیری و دودستگی می‌افتد؛ ولی رعنا نیز نمی‌پذیرد که تا آخر عمر تنها بماند. کنجکاوی رعنا نسبت به آیت دشمنی خانوادهٔ شوهر رعنا را برمی‌انگیزد. برادرانِ شوهر روبروی خانهٔ رعنا نگهبانی می‌دهند تا آیت را دستگیر کنند، ولی آیت پیش‌تر به درون خانه رفته و با رعنا کتابی بر زمین نهاده و دست رویش گذاشته و ازدواج کرده‌اند. بامدادان که آیت از خانهٔ رعنا بیرون می‌آید، کشتنش را بیهوده می‌بینند، و به جایش عاقد خبر می‌کنند تا بی‌درنگ عروسی بگیرند. هم‌زمان با جشنِ عروسی گرگی به آبادی می‌زند، و شامگاهان دو ناشناس راهِ آیت را می‌گیرند و می‌خواهندش که همراهشان برود. آیت نمی‌پذیرد، و چندی بعد با ناشناسی می‌جنگد که سراغ رعنا را می‌گیرد تا با خود ببرد. آیت او را می‌کشد. رودخانه نعش را به دریا برده و دریا به ساحل افکنده و روزهنگام جسد را از ساحل برمی‌گیرند. رعنا و اهل آبادی بازگشتن جسد را نتیجهٔ شومِ ازدواجی می‌دانند که با طبیعت سازگاری نداشته‌است. اینک آیت درمی‌یابد که مرد ناشناس شوهر گم‌شدهٔ رعنا بوده‌است، و این را به رعنا می‌گوید. همه سوگواری می‌کنند. شبی رعنا پنهانی قایقِ آیت را خاک می‌کند. آیت همچنان نگران کسانی است که در پی اویند و در شگفت که قایقش چه شده. او با پسرک چلاق ده دوست می‌شود و می‌خواهد برایش خانه‌ای بسازد. روزی مردی بلندبالا با جامهٔ سیاه با قایق از میانِ مهِ دریا به آبادی می‌آید، در آن جا گشتی می‌زند و پس از خریدنِ داس راهِ آمده را بازمی‌گردد. آیت هراسان و پریشان است. اهالی می‌گویند که مردِ سیاهپوش مشتریِ بازار بوده و در پیِ او نبوده. رعنا می‌گوید که گم شدنِ قایق کارِ او بوده، از ترسِ آن که آیت نیز مانندِ مرد پیشینش به دریا بزند و زنده برنگردد. آیت و رعنا آرامش می‌یابند از این که بیگانه در پیِ آیت نبوده‌است و گم شدن قایق کار دیگرانی نبوده‌است. روزِ بعد پنج سیاهپوشِ بیگانه سوار بر پنج قایق به آبادی می‌آیند و با داس در پی آیت می‌دوند. اهالی نیز با وحشت به کمک او می‌آیند، ولی دست خالی کاری نمی‌توانند. هر پنج مرد را آیت و رعنا از پا درمی‌آورند، و سپس آیت که زخم‌های فراوانی برداشته سوار بر قایق می‌رود تا بداند که در آن سوی آب چه خبر است؛ و رعنا از نو جامهٔ سیاه می‌پوشد.[۲]

فیلمنامه
بیضایی این فیلمنامه را سالِ ۱۳۵۱ پیش از کارگردانیِ سفر نوشت، ولی هرگز به صورتِ کتاب منتشر نکرد. نسخهٔ «اصل» ِ فیلمنامه در موزهٔ سینمای ایران نگهداری می‌شده است.[۳]

ساخت
این فیلم در اسالم فیلمبرداری شد. چندین تعطیلی ناخواسته در جریانِ ساخت پیش آمد و کارِ فیلمبرداری به درازا کشید: شرکت سینماتئاتر رکس از تأمینِ مخارجِ فیلم ناتوان شد و بیضایی از وزارتِ فرهنگ و هنر وام گرفت.[۴] سالِ ۱۳۵۲ فیلمبرداری به انجام رسید.

جایزه‌ها
به تعبیری ساده این قصه تمثیلی از زندگی است از ناشناخته آمدن با اضطراب حیات سرکردن و به ناشناخته رهسپار شدن.

جواد مجابی، پاییزِ ۱۳۵۳[۵]
غریبه و مه . . . دست کم یک «سینما»ی فوق‌العاده قوی است، که بیش از این در ایران هرگز نداشته‌ایم. . . . هیچ دینی به تئاتر ندارد. سینمای محض است، تصویر ناب است.

جمشید اکرمی، پاییزِ ۱۳۵۳[۶]
. . . انگار که بهرام بیضائی فیلمش را خواب دیده است و بعد خوابش را مجسم کرده است.

بهزاد عشقی، بهارِ ۱۳۵۴[۷]
جایزۀ ویژۀ جشنوارهٔ بین‌المللی فیلم قاهره (۱۹۷۶)
نفرتی‌تی نقره در جشنوارهٔ قاهره برای فیلمبرداری به مهرداد فخیمی
عوامل
واروژ کریم‌مسیحی، دستیارِ کارگردان
بازیگران

پروانه معصومی و خسرو شجاع‌زاده در نمایی از فیلم. در اخبارِ آبانِ ۱۳۵۱ آمده بود که نقشِ مقابلِ معصومی با منوچهر فرید خواهد بود.[۸] ولی خسرو شجاع‌زاده این نقش را بازی کرد.
بازیگر گوینده نقش
خسرو شجاع‌زاده جلال مقامی آیت
پروانه معصومی ژاله کاظمی رعنا
منوچهر فرید حسین عرفانی
عصمت صفوی عصمت صفوی
ولی شیراندامی احمد رسول‌زاده
اسماعیل پوررضا ظفر گرایی
سامی تحصّنی
رضا یاقوتی
محمد پورستّار
علی ژکان غریبه
حمید طاعتی مردی با جامه‌ی سیاه
ایرج رامین‌فر غریبه
مجید مظفّری
محسن محمّدباقر
پرویز مهرام
مهدی بهمن‌پور شوهر رعنا
قاسم پورشکیبا غریبه
مهدی منتظر غریبه
مرتضی سروش غریبه
نمایش
جلال ستّاری خبر داده که به میانجی‌گریِ او بود که این فیلم از دولتِ وقت اجازهٔ نمایش گرفت.[۹] با این همه، فروشِ خوبی نداشت.

ژوئیهٔ ۲۰۲۳ میلادی نسخه‌ای ترمیم‌شده از این فیلم در سینما ریترواتوی بولونیا به نمایش درآمد و بیضایی نوشتهٔ کوتاهی به این مناسبت منتشر کرد.[۱۰]

جستارهای وابسته
سایه‌های بلند باد


No comments: